تهدیدهای به ظاهر ساده و گذرا در کودکی میتواند تاثیرات جبران ناپذیری را در بزرگسالی برای بچهها به بار بیاوردیکی از ابزارهایی که در برخی از خانوادهها بهعنوان روش تربیتی استفاده میشود.
به گزارش بانک پزشکان به نقل از روزنامه همشهری ،استفاده از تهدید برای به ثمر نشاندن حرف والدین است، که البته این حربه اگر چه در برخی مواقع مؤثر است اما اگر نتوانید تهدید خود را عملی کنید، نهتنها کودک متوجه میشود که تهدید شما بیاثر است بلکه یاد میگیرد که از این به بعد خواسته شما را هم زیر پا بگذارد که در این صورت نهتنها مشکلی از شما رفع نمیشود بلکه ممکن است درصورت ادامهدار شدن تهدید کردن کودک، شاهد لجبازی او نیز باشیم. در روایات اسلامی نیز از حضرت علی(ع) نقل شده است که در هنگام خشم نه تنبیه کنید، نه تصمیم بگیرید و نه دستور دهید.
آنطور که فریماه سادات ایجادی، روانشناس کودک میگوید: برای شکلگیری رفتار در سنین پایین، نیاز به تقویت یا تضعیف یک رفتار داریم؛ مثلا زمانی که کودک ناسزا میگوید برای اینکه به او بفهمانیم کارش اشتباه بوده میتوانیم مشاهده برنامه مورد علاقهاش را در تلویزیون مثلا برای یک ساعت منع کنیم و در مقابل اگر کار اشتباهی را انجام نداد، محرومیت تلویزیون را حذف کنیم.
بهگفته وی زمانی که والدین کودک خود را تهدید میکنند باعث میشوند تا احساس خشم نسبت به والدین و خود کودک در او شکل بگیرد و تصویر کودک از خودش مخدوش میشود و به مرور زمان نمیتواند نیازها و توانمندیهایش را ببیند.
دوستی به جای تهدید
اما برای اینکه کارمان بهعنوان والدین به تهدید نرسد چه کارهایی باید انجام دهیم؟ نخست اینکه برخی رفتارهایی که از کودکان سر میزند مثل کتک زدن، فحش دادن، دروغ گفتن و… از نظر والدین ممکن است جزو کارهای بد محسوب شوند اما در واقعیت اقتضای سن آنهاست؛ مثلا کودک ۳ساله بهدلیل داشتن رفقای خیالی ممکن است صحبتهایی را درخصوص این افراد مطرح کند که از طرف اطرافیان به دروغگویی متهم شود اما این کار اقتضای سن کودک است یا برخی بچهها برای رسیدن به نیازهایشان یاد گرفتهاند که خشمشان را با گفتن ناسزا بروز بدهند؛ در این صورت باید علت این رفتار کودک را شناسایی کرد چرا که ممکن است کودک نیازهایی داشته باشد که موردغفلت والدین قرار گرفته و بهعلت نیاز به جلبتوجه متوسل به این مسیر شده است.
ایجادی در اینباره میگوید: زمانی که والدین به نیازهای کودکشان واقف باشند، به تهدید کردن متوسل نمیشوند؛ چرا که میدانند در پس بدرفتاری کودکشان چه مسئلهای نهفته است، ضمن اینکه برای کودکان زیر ۳سال نمیتوان مفهوم خوب و بد را آموزش داد و برای کودکان بزرگتر از طریق گفتمان میتوانیم به آنها توضیح دهیم که مثلا کتک زدن دیگران کار بدی است و به جای این کار باید دیگران را نوازش کرد و با صحبت کردن منطقی میتوانیم نتیجه رفتار و عملکرد کودکمان را ببینیم.
تشویق کردن بعد از انجام رفتار درست یکی دیگر از مواردی است که ایجادی به آن اشاره میکند: والدین بعد از این که کودک رفتار صحیحی انجام داد باید او را تشویق کنند. اگر تشویق درست و بهموقع باشد کودک به انجام رفتار درست ترغیب میشود، ضمن اینکه در کودکان بالای ۳سال میتوان از طریق گفتوگو به او یاد داد که در چه موقعیتی میتواند چه رفتاری از خود نشان دهد اما این نکته را نباید فراموش کنیم که نباید ازکودک انتظار داشته باشیم یکباره رفتار صحیحی را که به او یاد دادهایم انجام دهد بلکه کودک در موقعیتهای مختلف ممکن است ترجیح دهد کار درستی را که یاد گرفته انجام دهد که در این صورت والدین نباید تشویق کردن او را فراموش کنند.
تهدیدهای تو خالی
برخی مواقع والدین فرزندانشان را تهدید میکنند اما این تهدیدها عملی نمیشود. همین رفتار دوگانه باعث میشود کودک به مرور متوجه شود در مقابل لجبازیهایی که انجام میدهد والدین سپر دفاعی مناسبی ندارند و میتواند با لجبازی کردن به خواسته خود برسد. برای اینکه به این وضعیت دچار نشویم چه اقدامی باید انجام دهیم؟ ایجادی در اینباره میگوید: قانونگذاری یکی از بهترین روشها برای تربیت درست کودک است، نخست اینکه محدودیتها باید متناسب با سن کودک باشد، چرا که اگر محدودیتی ایجاد کنیم که متناسب با سن کودک نباشد و کودک درکی از آن نداشته باشد به نتیجه دلخواه نمیرسیم؛ مثلا برای کودکان بالای ۳سال میتوانیم قانون بگذاریم که روی دیوار نقاشی نکشند و چرایی آن را هم برایش توضیح میدهیم که مثلا دیوار کثیف میشود، خانه زشت میشود و… البته این نکته را هم باید درنظر داشته باشیم که در مقابل هر منع یک جایگزین داشته باشیم و در مرحله بعد هم عواقب نقض قانون را توضیح دهیم؛ مثلا به کودک بگوییم که اگر روی دیوار نقاشی بکشد مجبور میشویم که مدادرنگیهایش را بگیریم اما ممکن است کودک برای اینکه واکنش مادر را ببیند روی دیوار نقاشی بکشد، در این صورت مادر یکبار باید گوشزد کند که قرار بود روی کاغذ نقاشی بکشی نه دیوار و تا ۳دفعه میتوان به کودک اجازه خطا داد و بعد مادر خود را همقد کودک کند و دوستانه به او بگوید که چون روی دیوارها نقاشی کشیدی ناچار هستم مدادرنگیهایت را جمع کنم اما میتوانی با توپهایت بازی کنی.
قانونهای رنگیرنگی
وضع کردن قانونهای رنگی در خانه یکی از راهکارهایی است که میتوان با استفاده از آن کودک را به قانونمند شدن عادت داد و قانون رنگی بازی را برای او تعریف کرد به شرطی که والدین هر دو همسو و همجهت باشند و یکی از والدین در نقش پلیس خوب و دیگری در نقش پلیس بد نباشد. با استفاده از این قانون کارهایی مثل دست زدن به چاقو، پریدن از بلندی و…. جزو قانون قرمز خانه است و مادر و پدر جفتشان درخصوص آن اتفاقنظر دارند و در مورد عواقب آن نیز همراه هستند یا قوانینی که رنگ زرد دارند مختص داخل خانه است و رعایت آن در داخل خانه مجاز است.
هر چقدر که والدین دیدگاه فرزندپروری متفاوتی نسبت به یکدیگر داشته باشند و برخوردهایشان با رفتار کودک متفاوت باشد، زمینه را برای لجبازی کودک بیشتر فراهم میکنند اما هر چقدر والدین با یکدیگر همسو باشند و تنشهای داخل منزل کمتر باشد اثرات مطلوب این همدلی بیشتر در کودک دیده میشود. والدینی که در ارتباط متقابل خودشان یا با کودک لجبازی میکنند باعث میشوند کودک رفتارهای مشابه را یاد بگیرد و از آنها استفاده کند.